شعر و ادب

غزل شمارهٔ ۱۱۷ – یاد قدیم «شهریار» (گزیده غزلیات)

غزل شمارهٔ ۱۱۷ – یاد قدیم : شهریار (گزیده غزلیات)

یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او

یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او

با حق صحبت من و عهد قدیم خویش

یادم نکرد یار قدیمی که یاد از او

دلشاد باد آن که دلم شاد از اونگشت

وان گل که یاد من نکند یاد باد از او

حال دلم حواله به دیوان خواجه باد

یار آن زمان که خواسته فال مراد از او

من با روان خواجه از او شکوه میکنم

تا داد من مگر بستد اوستاد از او

آن برق آه ماست که پرتو کنند وام

روشنگران کوکبه بامداد از او

یاد آن زمان که گر بدو ابرو زدیی گره

از کار بسته هم گرهی میگشاد از او

شرم از کمند طره او داشت شهریار

روزی که سر به کوه و بیابان نهاد از او

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا