شعر و ادب

شکپوی (سهراب سپهری، شرق اندوه) بر آبی چین افتاد ،سیبی به زمین افتاد.

شکپوی : سهراب سپهری (شرق اندوه)

بر آبی چین افتاد ،سیبی به زمین افتاد.

گامی ماند. زنجره خواند.

همهمه ای : خندید. بزمی بود، برچیدند.

خوابی از چشمی بالا رفت. این رهرو تنها رفت ، بی ما رفت.

رشته گسست: من پیچم، من تابم. کوزه شکست: من آبم.

این سنگ ، پیوندش با من کو ؟ آن زنبور ، پروازش تا من کو؟

نقشی پیدا آیینه کجا؟ این لبخند، لب ها کو؟ موج آمد، دریا کو؟

می بویم، بو آمد. از هر سو، های آمد، هو آمد. من رفتم، او آمد، او آمد.

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا