شعر و ادب

زان پیشتر که از سر ما آب بگذرد «فریدون مشیری» گرداب

گرداب : فریدون مشیری (تا صبح تابناک اهورایی)

زان پیشتر که از سر ما آب بگذرد

با ناخدا بگوی که از خواب بگذرد

این کشتی شکسته در این تندباد سخت

آخر چگونه از دل گرداب بگذرد

ای سرزمین مادری، ای خانهء پدر

یادت چو آتش از دل بی تاب بگذرد

ترسم که چاره ای نکند نوش دارویی

زین موج خون که از سرِ سهراب بگذرد

گر همچو رعد، نعره برآریم همزمان

کی خواب خوش به دیدهء ارباب بگذرد

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا