شعر و ادب

دنیا به هم نمی خورد «فریدون مشیری»

دنیا به هم نمی خورد : فریدون مشیری (تا صبح تابناک اهورایی)

دنیا پر از حوادث گوناگون

دنیا پر از وقایع رنگارنگ

از مرگ،از تولد،

از صلح،جنگ.

از جشن،از جدایی

از فتح، از شکست

هر لحظه صدهزار اتفاق هست!

*

این آرزوی کوچک ما نیز

یک رویداد ساده است

من خود، درست و راست، نمی دانمش که چیست

یک اشتیاق پاک؟

یک آرمان شیرین؟

یک هالهء مقدس؟

یک عشق تابناک؟

از نوع نامکرر «یک نکته بیش نیست»

در بین صدهزار هزار اتفاق، گم!

دنیا به هم نمی خورد ای مردم!

*

بعد از هزار مرحله دوری

بعد از هزار سال صبوری!

این یک زیاده خواهی نیست

این نیست یک توقع بی جا!

این نیست یک هوس

این آخرین تضرع یک عاشق است و بس:

باری اگر به سینه دلی دارید

این آرزوی ساده ما را بر آورید

ما را به هم ببخشید.

ما را برای هم بگذارید.

در این لحظه های مانده به جا، از حیات ما.

ما را به یکدیگر بسپارید!

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا