شعر و ادب

بی خبر «فریدون مشیری» یادش به خیر، عهد جوان

بی خبر : فریدون مشیری (لحظه ها و احساس)

یادش به خیر،

عهدِ جوان،

که تا سحر،

با ماه می نشستم،

از خواب، بی خبر!

اکنون که می دمد سحر، از سوی خاوران

بینم شبم گذشته،

ز مهتاب بی خبر!

این سان، که خواب غفلتم، از راه مبرد

ترسم که بگذرد ز سرم آب، بی خبر!

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا