شعر و ادب

بر خاک ِ جدی ایستادم … «احمد شاملو» بر خاک جدی ایستادم

بر خاک ِ جدی ایستادم … : احمد شاملو (باغ آینه)

بر خاکِ جدی ایستادم

و خاک، به‌سانِ یقینی

استوار بود.

به ستاره شک کردم

و ستاره در اشکِ شکِ من درخشید.

و آنگاه به خورشید شک کردم که ستارگان را

همچون کنیزکانِ سپیدرویی

در حرم‌خانه‌ی پُرجلالش نهان می‌کرد.

دیوارها زندان را محدود می‌کند،

دیوارها زندان را محدودتر نمی‌کند.

میانِ دو زندان

درگاهِ خانه‌ی تو آستانه‌ی آزادی‌ست،

لیکن در آستانه

تو را

به قبولِ یکی از این دو

از خود اختیاری نیست.

۱۳۳۶

 

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا