شعر و ادب

باد می گردد «نیما یوشیج» باد می گردد و در باز و چراغ ست خموش

باد می گردد : نیما یوشیج (مجموعه اشعار)

باد می گردد و در باز و چراغ ست خموش

خانه ها یک سره خالی شده در دهکده اند.

بیمناک ست به ره بار به دوشی که به پل

راه خود می سپرد.

پای تا سر شکم مان تا شبشان

شاد و آسان گذرد.

بگسلیده ست در اندوده دود

پایه دیواری.

از هر آن چیز که بگسیخته است

نالش مجروحی

یا جزع های تن بیماری.

و آنکه بر پل گذرش بود مشکل ها

هر زمان می نگرد.

پای تا سر شکم مان تا شبشان

شاد و آسان گذرد.

باد می گردد و در باز و چراغ ست خموش

خانه ها یک سره خالی شده در دهکده اند.

رهسپاری که به پل داشت گذر می ایستد

زنی از چشم سر شک

مردی از روی جبین خون جبین می سترد.

پای تا سر شکم مان تا شبشان

شاد و آسان گذرد.

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا