شعر و ادب

ای جان به لب آمده «فریدون مشیری»

ای جان به لب آمده : فریدون مشیری (لحظه ها و احساس)

ای چشم ز گریه سرخ خواب از تو گریخت

ای جان به لب آمده از تو گریخت

با غم سر کن که شادی از کوی تو رفت

با شب بنشین که آفتاب از تو گریخت 

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا