شعر و ادب

اینجا همیشه تیه (سهراب سپهری،ما هیچ، ما نگاه) ظهر بود.

اینجا همیشه تیه : سهراب سپهری (ما هیچ، ما نگاه)

ظهر بود.

ابتدای خدا بود.

ریگ زار عفیف

گوش می کرد،

حرف های اساطیری آب را می شنید.

آب مثل نگاهی به ابعاد ادراک.

لکلک

مثل یک اتفاق سفید

بر لب برکه بود.

حجم مرغوب خود را

در تماشای تجرید می شست.

چشم

وارد فرصت آب می شد.

طعم پاک اشارات

روی ذوق نمک زار از یاد می رفت.

باغ سبز تقرب

تا کجای کویر

صورت ناب یک خواب شیرین؟

ای شبیه

مکث زیبا

در حریم علف های قربت !

در چه سمت تماشا

هیچ خوشرنگ

سایه خواهد زد؟

کی انسان

مثل آواز ایثار

در کلام فضا کشف خواهد شد؟

ای شروع لطیف!

جای الفاظ مجذوب ، خالی !

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا